طرز تفکر انسانهای موفق

همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.

طرز فکر ۱: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.

طرز فکر ۲: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، ۱۰۰% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و ۱۰۰% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

طرز فکر ۳: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.

با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.


موفقیت تصادفی نیست

موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.

اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.

موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.

اشتباهات تکراری روزانه

روانشناسان معتقدند که افراد در زندگی روزانه خود مرتکب سه اشتباه عمده می‌شوند که تاثیر زیادی بر فعالیت‌هایشان دارد. این سه مشکل عبارتند از اینکه: ۱-افراد وقت و زمان خود را هدر می‌دهند ۲- به مسایل پیش پا افتاده از جمله شایعه بسیار توجه می‌کنند ۳-در حال زندگی نمی‌کنند و دایما نگران آینده هستند.


ضایع کردن وقت و زمان

آنچه که شیرازه زندگی انسان‌ها را تشکیل می‌دهد وقت است و مطمئنا بارها این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که «وقت طلاست»؛ با این تفاوت که طلا را می‌توان ذخیره و جمع‌آوری کرد و در صورت از دست دادنش، آن را دوباره به دست آورد در حالی‌که این موضوع برای زمان صدق نمی‌کند. روانشناسان بر این باورند که عوامل بسیاری باعث تباهی وقت انسان‌ها می‌شود که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: برنامه‌ریزی غلط، در لحظه تغییر دادن کارها و وظایف از قبل برنامه‌ریزی شده، زیاده‌روی در تماشای برنامه‌های تلویزیون، نیمه‌کاره گذاشتن کاری و شروع کردن کار دیگر و عدم آمادگی لازم برای انجام کارها. زمان از جمله نعمت‌های گران‌بها و ارزشمندی است که نیازمند برنامه‌ریزی دقیق است که به آن «مدیریت زمان» گفته می‌شود.

مدیریت زمان به معنای مسلط بودن بر زمان است که وقت را تحت کنترل خود در می‌آورد. آمادگی بهتر برای روز کاری، تصویری روشن و فراگیر از اهداف روزانه، نظم شخصی، کاهش هیجانات و فشارهای عصبی، کاهش عوامل حواس‌پرتی، تصمیم‌گیری براساس اولویت‌ها، پراکندگی کمتر در انرژی، تمرکز روی مسایل اساسی از جمله مزایای مدیریت زمان است. البته باید توجه داشت که پیش‌فرض مدیریت زمان، برنامه‌ریزی است. منظور از برنامه‌ریزی آن است که فرد برنامه‌های روزانه خود را روی کاغذ پیاده و از فهرست آن استفاده کند. متخصصان مدیریت زمان اظهار دارند که برنامه زمانی افراد شامل سه دسته است: الف-۶۰‌درصد برای برنامه‌ریزی فعالیت‌ها (برنامه روزانه) ب- ۲۰‌درصد برای فعالیت‌های غیرمنتظره (دزدهای زمان) ج- ۲۰‌درصد برای فعالیت‌های بی‌سابقه و فعالیت‌های اجتماعی (زمان خلاق). آشنایی با مدیریت زمان و راهکارهای آن به افراد فرصت آن را می‌دهد که از حداقل زمان، حداکثر استفاده را ببرند.


توجه بیش از اندازه به مسایل پیش پا افتاده از جمله شایعات

تبادل اندیشه و افکار، احساسات و اطلاعات اساسی‌ترین عامل ارتباط بین‌فردی و شاخص پویایی حیات اجتماعی انسان است. بدون تردید در این ارتباطات اجتماعی بخش قابل توجهی از گفته‌ها و شنیده‌ها و محاورات روزانه را شایعات و مسایل بیهوده تشکیل می‌دهد که بخش اعظمی از ساعات روزانه افراد را درگیر خود می‌کند. روانشناسان این‌گونه مسایل را به بمب ویرانگر تشبیه می‌کنند که باعث ایجاد اضطراب در افراد می‌شود با این حال نمی‌توان منکر این قضیه شد که بخشی از محاورات اجتماعی و گفت‌وگوهای دوستانه افراد را شایعات و خبرهای ساختگی تشکیل می‌دهد. افراد برای اینکه از این‌گونه مسایل دوری کنند باید بزرگ‌اندیشی را سرلوحه خود قرار دهند؛ ۱-بلندنظر باشند ۲-کارها را از دید بزرگ‌اندیشان بنگرند ۳-خود را دست‌کم نگیرند ۴- فراتر از مسایل پیش پا افتاده بیندیشند.


نگرانی و ترس از آینده

افراد باید به این مساله آگاهی داشته باشند که تمام دارایی‌هایشان در لحظه حال است. میزان آرامش و کارآیی براساس میزان توانایی‌هایشان در زیستن در لحظه حال مشخص می‌شود، صرف‌نظر از آنچه دیروز رخ داده و آنچه که فردا ممکن است پیش آید، زمان حال جایی است که فرد در آن ایستاده و متعلق به آن است.

انسان‌ها به مشکلات گذشته و مسایل آینده اجازه تجمع در زمان حال را می‌دهند، به این ترتیب حال را از دست می‌دهند و شادی‌های خود را به تعویق می‌اندازند و همواره در ترس از آینده به سر می‌برند. هراس و نگرانی از آینده چنان فلج‌کننده است که انجام هر عمل سازنده‌ای را برای فرد ناممکن می‌کند. محققان معتقدند که اگر جزو افرادی هستید که برای آینده نگرانید و در ترس به سر می‌برید هر صبح که از خواب بیدار می‌شوید با خود این جمله را زمزمه کنید: «امروز در اختیار من است باید آن را به خوبی به پایان برسانم.» نگران فردا نباشید چراکه فردا همان امروزی است که از راه رسید و نگرانش بودید.

اولین گام برای لذت بردن از زندگی مشترک

هرگز به همسرتان دروغ نگوئید و همواره نسبت به او وفادار باشید. اگر رابطه شما با همسرتان لطمه دیده به فکر اصلاح امور باشید. هرگز امید خود را از دست ندهید.

آیا از زندگی زناشویی خود لذت می برید؟ اولین گام برای لذت بردن از زندگی مشترک این است که افکار مثبت را جانشین افکار منفی کنید. البته این کار آسان نیست ولی شدنی می باشد.

به محض اینکه تصمیم گرفتید افکار منفی را کنار بگذارید آماده شنیدن توصیه های ما خواهید بود.


● مراقب رفتار خود باشید

هر چند این مرحله به نظر ساده می آید ولی از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از مهمترین مسائل این است که نسبت به همسرتان رفتار محترمانه ای داشته باشید.

آقای «الف» می گوید: «از زمانی که با همسرم ازدواج کرده ام هرگز با هم مشاجره نداشته ایم. البته در این مدت اختلاف نظر پیدا کرده ایم ولی در مورد آنها با صراحت حرف می زنیم و این، مشاجره نیست. مشاجره یعنی اینکه هنگام بحث کردن بر سر یکدیگر فریاد بکشید و کلمات بی ادبانه به کار ببرید. من همواره به همسرم احترام گذاشته ام و او نیز همین کار را انجام داده است. من با او همانند یک ملکه رفتار می کنم و او با من مثل یک سلطان!»

البته تقلید از شیوه زندگی آقای «الف» آسان نیست ولی مراقب رفتار خود باشید و احترام گذاشتن به یکدیگر را سرلوحه زندگی تان قرار دهید.


● به کار بردن کلمات خوشایند را از یاد نبرید.

رابطه زناشویی همانند پلاستیک است و به مرور زمان تغییر می کند. با به کار بردن جملات محبت آمیز این رابطه را مستحکم کنید.

آقای «الف» می گوید: «من و همسرم هفته ای یک روز بیرون می رویم. گاهی یک ساندویچ می خریم و در پارک آن را می خوریم.»

هرگز برای گردش نرفتن کمبود بودجه را بهانه قرار ندهید. مسئله مهم این است که برای مدتی از زنگ تلفن، سروصدای بچه ها و مشغله های کاری دور باشید و با همسرتان با آرامش صحبت کنید. هر روزه مغز ما با انبوهی از اطلاعات بمباران می شود و در این میان اهمیت برقراری یک ارتباط موثر و سازنده با دیگران بیش از گذشته احساس می شود.

  ادامه مطلب ...

هرگز به فرزندتان نگویید

در اینجا شما را با ۱۰ مورد از این جملات نادرست آشنا می کنیم:   گفتن بعضی حرف ها یا نظرات به کودکان تاثیرات بسیار بدی بر ذهن آنها دارد. بعضی از این صحبت ها آنقدر بد هستند که اکثر ما بد بودنشان را تشخیص می دهیم و از گفتن آنها به کودک خودداری می کنیم، مثلا جملاتی مانند “کاش هیچ وقت به دنیا نمی آمدی” یا “ما تو را نمی خواستیم”.ولی شاید جالب باشد بدانید که چیزهای دیگری هم وجود دارد که بی ضرر به نظر می رسند ولی  گفتنشان کم کم  کودک را دچارخودکم بینی و احساسات منفی می کند. در اینجا شما را با ۱۰ مورد از این جملات نادرست آشنا می کنیم:


۱٫بیشتر تلاش کن، تو می توانی

ممکن است احساس کنید که فرزندتان در مدرسه، در ورزش یا در مهارت های دیگر آن طور که باید و شاید از توانایی هایش استفاده نمی کند. هر گونه اظهارنظری که نارضایتی شما را نشان بدهد نه تنها او را دلسرد می کند بلکه می تواند نتیجه عکس داشته باشد. وقتی چیزی از فرزندتان می خواهید،  دقیقا مشخص کنید که توقعتان چیست. مثلا بگویید “وقتی اتاقت را کاملا تمیز کردی اجازه داری کارتون تماشا کنی.”


۲٫ کمتر غذا بخور

بهتر است از هر جمله ای که ذهنیت کودک را نسبت به ظاهرو بدنش تحت تاثیر قرار می دهد بپرهیزید. مثلا نگویید “مطمئنی که باید یک کیک دیگر بخوری؟” . همین طور از به کار بردن هر صفتی خود داری کنید. مثلا نگویید فرزندتان “پرخور” یا “بهانه گیر” است. در عوض، سعی کنید به نکات مثبت اشاره کنید و  به جای کلی گویی، منظور دقیقتان را بیان کنید مثلا بگویید “چه خوب که سوپ مرغ را امتحان کردی.”


۳٫ تو همیشه… تو هیچ وقت …

هرگز از کلماتی مثل “همیشه” یا “هیچ وقت” استفاده نکنید. در پس این کلمات تاثیراتی وجود دارد که می توانند تا آخر عمر با کودکتان بمانند. جمله ای مانند “تو همیشه وسائلت را گم می کنی” باعث می شود که او احساس بدی راجع به خودش پیدا کند و واقعا تبدیل به کودکی شود که همیشه وسائلش را گم می کند. به جای به کار بردن جملات منفی از فرزندتان بپرسید که چگونه می توانید به او کمک کنید تا رفتارش را تغییر دهد. مثلا بگویید “من احساس می کنم گاهی فراموش می کنی وسائلت را کجا گذاشته ای. ما چگونه می توانیم کمکت کنیم؟”


۴٫ چون من می گویم!

گفتن چنین جمله ای شما را  رئیس مطلق معرفی می کند و به حس استقلال و لیاقت کودک ضربه می زند. همچنین باعث می شود کودک شما یکی از فرصتهای یادگیری را از دست بدهد. مثلا تصور کنید که بچه های شما دوست دارند به جای آمدن به خانه خاله تان به پارک بروند و بازی کنند. به آنها بگویید ” می دانم دوست دارید بازی کنید ولی خاله دوست دارد شما را ببیند و ما باید به بزرگترها احترام بگذاریم.”


۵٫ به تو گفته بودم…

تصور کنید چندین بار به پسرتان گفته اید که اگر همه بعدازظهر بازی کند وقت کافی برای امتحان ریاضی اش نخواهد داشت. و حالا پسرتان نمره اش را گرفته و شما از آن ناراضی هستید. گفتن جمله “به تو گفته بودم” باعث می شود او فکر کند همیشه حق با شما است و او همیشه اشتباه می کند.

در عوض سعی کنید به نتایج مثبت کارهای او اشاره کنید، مثلا وقتی به حرفتان گوش می کند و اتاقش را تمیز می کند بگویید ” حالا اتاقت بهتر به  نظر می رسد نه؟ پس بهتر است همیشه اتاقت را تمیز کنی.”


۶٫ تو بهترینی

اگر همیشه کودکتان را تحسین کنید و به او بگویید که چقدر با هوش و زرنگ است، کم کم در مورد امتحان چیزهای تازه یا سخت تر دچار تردید خواهد شد چون می ترسد که نتواند مثل همیشه خوب و باهوش باشد. همچنین وقتی فرزند شما درگیر کاری باشد و به مشکل برخورده باشد، گفتن جمله ای مانند”اما تو خیلی زرنگ هستی” نتیجه عکس خواهد داشت، چون احساس می کند که لیاقت صفت های خوبی که به او می دهید را ندارد. بهتر است تنها به تلاش و کوشش او بها بدهید و بگویید “تو خیلی تلاش می کنی پس حتما موفق می شوی” یا “کارت عالی بود آفرین.”


۷٫ نگران نباش

اشکالی دارد اگر به کودک مضطرب و نگرانتان دلداری بدهید؟  بله، چون اگر به او بگویید که نباید نگران باشد  احساس او را نادیده گرفته اید. همین طور جملاتی مثل “گریه نکن” یا “آرام باش” نتیجه ای مشابه خواهند داشت. در عوض بگویید ” می دانم نگران هستی. می توانی به من بگویی چه چیزی بیشتر از همه نگرانت کرده است؟ ”


۸٫ بهتر است با او دوست نباشی

هرگز به فرزندتان نگویید که از بعضی دوستانش خوشتان نمی آید و نباید با آنها دوست باشد. این نظر شما هر دلیلی داشته باشد، باعث می شود که توجه فرزندتان نسبت به آن شخص خاص بیشتر شود. در عوض بکوشید با او صریح و مستقیم صحبت کنید تا بتوانید مکالمه ای راحت و روشن در مورد ارزش ها و چیزهای خوب و بد با فرزندتان داشته باشید. مثلا بگویید “چه چیز آن دوست برای تو جذاب است؟ شما دونفر چه کار می کنید؟”


۹٫ این طوری نه. بگذار نشانت بدهم

تصور کنید که از فرزندتان خواسته اید کاری را انجام دهد، ولی او در انجام آن چندان موفق نبوده است. مسلما سخت است که جلوی خودتان را بگیرید و در انجام آن کار دخالت نکنید. ولی این کار  اشتباه است چون فرصت یادگیری را از او می گیرد، ضمن اینکه در صورت تکرار باعث می شود که او کم کم از امتحان چیزهای تازه بترسد. سعی کنید به جای اینکه آن کار را خودتان اجام دهید، با او همکاری کنید و بگویید “مادر من به من یاد داده که چگونه حوله ها را تا بزنم. بگذار به تو نشان بدهم.”