برای بررسی رشد شخصیت در دوران بلوغ، ابتدا به دو واژه شخصیت و بلوغ میپردازیم.
واژه شخصیت(Personality) ریشه در کلمه لاتین Persona دارد و عبارت است از؛ مجموعه سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا ثابت و پایدار که بر روی هم، یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز میکند.
بلوغ(Puberty) در زبان انگلیسی از کلمه لاتین Pubertas به معنای “سن مردانگی یا سن بزرگسالی” مشتق شده است و در زبان فارسی کلمه بلوغ به معنای “رسیدن میوه یا حد تکلیف شرعی” به کار برده میشود.
دوره بلوغ، دوره بعد از کودکی و قبل از جوانی و بزرگسالی است. بلوغ، نخستین علامت مرحله نوجوانی است به این معنی که نوجوانی با شروع بلوغ آغاز میشود. بلوغ با علایم و خصایصی که عمدتا بدنی و جنسی هستند مشخص میشود. فرد حالت و خاصیت کودکی را پشت سر گذاشته و خصایص شخصی بالغ یا به اصطلاح مردانگی یا زنانگی را پیدا مدوره بلویکند. این تغییرات سریع فیزیولوژیکی و هورمونی، باعث بسیاری از تغییرات در شخصیت نوجوان میشود که در بحث رشد شخصیت در دوران بلوغ مطرح میشود.
بنابراین، رشد شخصیت در دوران بلوغ عبارت است از؛ مجموعه تغییراتی که از لحاظ کمی و کیفی در شخصیت نوجوان، بین سنین ۱۳ تا ۱۹ اتفاق میافتد.
بررسی و تحقیق در زمینه روانشناسی بلوغ که شامل مسایل شخصیتی از جمله؛ کیفیت روابط عاطفی، خلقوخو و غیره میباشد به عنوان یک پدیده اجتماعی خطیر، از خصایص قرن حاضر است. البته مراجعه به نوشتههای قدیم در شرق و غرب، حتی پیش از میلاد مسیح(ع) نشان میدهد که توجه به این مرحله از فراخنای زندگی و تغییرات مربوط به آن، همیشه و همه جا از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. مطالعه علمی در این زمینه با تحقیقات استانلی هال(Stanley hall) که او را پدر روانشناسی بلوغ و نوجوانی مینامند آغاز شد. بعد از آن تقریبا روانشناسان بلوغ از افکار و عقاید او متاثر شدهاند.
نظریههای مربوط به رشد شخصیت در دوران بلوغ
بررسی رشد شخصیت و تغییرات روانی مرحله بلوغ به طور عمده توسط دو گروه با دیدگاههای متفاوت انجام شده است:
الف) مردمشناسان فرهنگی که غالبا علل این تغییرات شخصیتی در دوران بلوغ را در نهادهای اجتماعی، عادات، سنن، عقاید، مراسم دینی و مذهبی در جوامع گوناگون جستجو میکنند. از معروفترین آنان میتوان به خانم مارگات مید(Margaret Mead) و کورت لوین(Kurt Lewin) اشاره کرد. لوین به تاثیر تعامل مجموعه عوامل محیطی و شخصیتی بر کیفیت شخصیت معتقد است. او کیفیت رفتاری را به کیفیت موقعیت اجتماعی فرد وابسته میداند.
ب) روانشناسانی که نوجوانی و رشد شخصیت مربوط به این دوران را بیشتر یک پدیده روانشناختی میدانند بدون آن که تاثیر عوامل اجتماعی یا فرهنگی را انکار کنند. بیشتر روانشناسان جزء این گروه هستند که از جمله آنها میتوان به هال و اریکسون اشاره کرد.[۵] به عقیده هال، نوجوان به همان اندازه که احساس غرور میکند احساس شرمندگی نیز در وی برانگیخته میشود. در عین این که خودخواهی و بیقیدی کودکانه را حفظ میکند نوع دوستی و خیرخواهی نیز در وی پدید میآید. با وجود علاقه به ارتباط با دوستان، گاهی میخواهد که در تنهایی به سر برد. گاه احساسات ظریف و گاه خشن از او سر میزند. کنجکاوی او شدیدا تحریک میشود و به حل مسایل علاقه فراوان دارد.
به عقیده اریکسون، نوجوانی، پنجمین مرحله از رشد و تکامل انسان میباشد. شخص در این مرحله، هنوز یک انسان بزرگسال نیست، بلکه نوجوان بالغی است که جامعه به لحاظ سازگاری با محیط و اتخاذ نقشهای جدید برای برآوردن توقعات اجتماعی از او انتظارات بسیاری دارد.
بعد روانی اجتماعی و شخصیتی جدیدی که در این دوره پدید میآید از یکسو دارای جنبه مثبت یافتن هویت خود یا هویتی مستقل برای فرد است و از سوی دیگر دارای جنبه منفی احساس بیهویتی و گیجی در اتخاذ نقش روانی – اجتماعی است. او در گذشته، دانش و برداشتی درباره خود به دست آورده است، حال باید آنها را به نحوی در یک مجموعه و قالب جای دهد که از خود، هویتی واحد و منسجم احساس کند. هویتی که در گذشته و آینده تداوم داشته باشد.
از دیگر ویژگیهای مهم این دوره، خودمختاری است که شامل خود – رهبری و پذیرش مسئولیتهای اضافی و روزافزون است. نوجوان ضمن برقراری رابطه دوستانه با همسالان از نظر عاطفی، از خانواده فاصله گرفته و به استقلال نسبی در این مورد میرسد. اینجاست که مساله طغیان و شورش نوجوان نسبت به اقتدار والدین مطرح میشود. این دوره، همچنین دوره دوستیهای پایدار، فداکاری و وفاداری نسبت به دوستان و بالأخره علاقه به جنس مخالف و عشقهای زودگذر در آغاز دوره و عشقهای بادوام و ثابت در پایان دوره است.
مساله مهم دیگر، نقش جنسی یا هویت جنسی مناسب است. هنگامی که در دوران بلوغ همانندسازی به صورتی سالم رخ دهد، شخصیت فرد که مجموعهای از خصوصیات و صفات سالم و همگون جنسی است به گونهای مشخص تشکیل میشود.
بلوغ و تغییرات آن، بالاخص تغییراتی که در شخصیت و اخلاق فرد پدید میآید کاملا طبیعی است و هرگز نباید آن را بیمارگونه تلقی کرد بلکه با آگاه کردن نوجوان و اطرافیان او میتوان تحمل این تغییرات را تا زمان رسیدن به تعادل آسان کرد.
بلوغ در لغت معنی رسیدگی و پختگی است و مشخصه دورانی از زندگی محسوب می شود که فرد از دنیای کودکی فاصله می گیرد و در مسیر تکامل جسمی و روحی قدم برمی دارد. اهمیت این دوره کوتاه، اما سرنوشت ساز در زندگی فردی و اجتماعی انسان به قدری است که تحقیق و بررسی درباره آن به گواهی تاریخ مکتوب به اعصار گذشته حیات بشر بازمی گردد.
متفکرانی نظیر ارسطو در این باره به تفصیل سخن گفته اند و طی دوره های بعدی اطلاعاتی در حوزه های مختلف به آن افزوده شد تا این که استانلی هال در دهه پایانی قرن ۱۹ پدیده بلوغ را وارد حیطه روان شناسی کرد و پدر روان شناسی بلوغ نام گرفت.
در دنیای امروز ، بهداشت بلوغ و مناسبات اجتماعی و رفتاری آن به یکی از شاخصه های مهم برای سنجش میزان رشدیافتگی جوامع تبدیل شده و کنوانسیون های بین المللی و قوانین عالی برای آن به تصویب رسیده است.
در این باره کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه که سال ۱۹۹۴ در قاهره برپا شد، برای مسائل بلوغ نقطه عطفی محسوب می شود؛ چرا که آن را به صورت جدی بخشی مستقل از بهداشت جامعه محسوب کرد و بر اهمیت آن تاکید ورزید.
اتفاقی که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نظیر ایران نیفتاده است و باید پذیرفت مسائل و مناسبات بلوغ در جامعه ما در بسیاری از حوزه ها تا رسیدن به جایگاه آرمانی فاصله ای طولانی و پرفراز و نشیب را در پیش دارد.
در این نوشتار به مهم ترین مسائل بلوغ، آسیب شناسی این دوره از زندگی و برخی مناسبات و تلقی های نادرست درباره آن پرداخته ایم.
ناآگاهی مهم ترین ضعف بهداشت بلوغ در جامعه ماست که به تنهایی عمق فاجعه را مشخص می کند. این ناآگاهی نه تنها نوجوانان بلکه در بسیاری حوزه ها بزرگسالان جامعه را هم در برمی گیرد و از این طریق به منشأ ناشناخته برای تولید آسیب های دامنه دار اجتماعی تبدیل می شود.
فرهنگ عرفی ما در یک نگاه کلی بلوغ را با احتیاط شدید و به صورت خاموش برگزار می کند و متاسفانه در برخی شوون قومی آن را پدیده ای مزموم یا خجالت آور می شناسند. دامنه ناآگاهی درباره بلوغ برای پسران گسترده تر است و از این رو بزه ج ن س ی و رفتاری در میان مردان جامعه ما فراوانی بیشتری دارد و دنباله آسیب های دوره بلوغ که به صورت عقده های مزمن روانی، تلقیات نادرست و تمایل به فرهنگ منحط ج ن س ی آشکار می شود تا سنین پیش از ازدواج و حتی چندین سال پس از آن ادامه می یابد و بحران می آفریند. تحقیقات تطبیقی نشان می دهد حداقل ۲۰ درصد نوجوانان جامعه از تغییرات جسمی و روحی بلوغ به نگرانی جدی دچار می شوند.
دکتر مجید ابهری، متخصص علوم رفتاری و آسیب شناس اجتماعی در این باره توضیح می دهد: گروهی از نوجوانان که از سوی والدین، مربیان و کارکردهای اجتماعی با این نوع تغییرات آشنا نشده اند، از آنها دچار ترس، اندوه و حتی افسردگی می گردند و از خود می پرسند این چه اتفاقی است که برای من می افتد، آیا طبیعی است؟ آیا برای همه اتفاق می افتد؟ مبادا برایم مشکلی ایجاد کند.
در حقیقت نوجوان به دلیل ناآگاهی دوره بلوغ را با ترس و اضطراب طی می کند و بتدریج قدرت تطبیق با شرایط متغیر آن را از دست می دهد. اینجاست که آسیب های رفتاری در کمین وی قرار می گیرد و تباهی های زندگیش را رقم می زند. باید والدین با زبانی ساده و بدون پیچیدگی شرایط بلوغ را برای نوجوان تشریح کنند و به او اطلاعاتی متناسب با سن و پیشرفت مراحل بلوغ ارائه کنند.
نوجوان تازه بالغ باید پیش از شروع تغییرات عمده جسمی به آنها آگاه باشد و بداند دیگر کودکی خردسال یا نوجوانی سر به هوا نیست و برای خود آقا یا خانمی شده که جامعه و اطرافیانش انتظارهایی متناسب از وی دارند. از آنجا که بسیاری از والدین به دلیل موانع فرهنگی یا براساس شرمی نابه جا از ارائه توضیحات کامل و جامع در این باره خودداری می کنند، آموزش های اجتماعی درباره بلوغ اهمیتی دو چندان می یابند.
برگزاری جشن تکلیف در مدارس در حوزه آموزش های بلوغ اقدامی فرخنده، اما ناکافی است. به نظر می رسد خلا اصلی در این باره طرح نشدن نکات آموزشی، بهداشتی و پزشکی بلوغ در کتاب های درسی است. در چنین شرایطی تلاش رسانه های صوتی، تصویری و مکتوب و اجرای برنامه های آموزشی از سوی نهادهای فرهنگی و حمایتی می توانند تا اندازه ای راهگشا باشد و شرایط را برای ارائه آموزش های رسمی، کامل و متناسب درباره بلوغ مهیا کند.
کمبود آگاهی درباره بلوغ در زمینه های رفتاری و روانی نیز مطرح است و بیشتر در رفتار بزرگسالان در تقابل با نوجوانان نمایان می شود. پایش این نا آگاهی دردسرساز از برخی جبهه گیری های احتمالی و گاه غیرواقعی در جامعه، ناشی می شود. این جبهه گیری بیشتر از آن که واقعی و ملموس باشد، ناظر بر نوعی خودسانسوری است.
گویا مسوولان آموزشی و فرهنگی جامعه از طرح صورت مساله هم پرهیز می کنند و جدا ابا دارند و گمان می کنند آموزش درباره مسائل جسمی و روانی بلوغ نزد افکار عمومی به ترویج فساد و فحشا تعبیر شود؛ تفکری که همیشه چوب آن را خورده ایم و عبرت نمی گیریم.
براستی چرا باید بخشی از آموزش های حیاتی برای جامعه به دلیل ترس از شبهات و قضاوت های نادرست و احتمالا متلک پرانی به نیازمندان آن ارایه نشود و آیا پیشگیری از آسیب های این حوزه با فرهنگ جامعه، متناسب تر نیست؟ پاسخ این پرسش ها ساده است و در این موضوع خلاصه می شود که بلد نیستیم چگونه به ارائه آموزش های بلوغ بپردازیم که حساسیت نینگیزد، مخالف شوون دینی و فرهنگی ما نباشد و به کار آید و از آسیب ها جلوگیری کند.
آموزش بهداشت بلوغ در مدارس، بویژه در مقطع راهنمایی که مصادف با سنین بلوغ است با مشکلات و کمبودهای جدی دست و پنجه نرم می کند. آموزش ها چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم ارائه شود؛ همواره با حاشیه امنیت همراه است و در عمل بخش بزرگی از محصلان نوجوان را به دلیل شرایط جامعه و ناپسند دانستن صحبت دراین باره در محیط های بیرونی و خانواده ها از دستیابی به اطلاعات کامل و جامع و متناسب محروم می کند.
اگر قبول داشته باشیم که وظایف نظام آموزشی و پرورشی تنها در آموزش ریاضی و علوم و هندسه و تولید انواع و اقسام نخبه و دانش آموز ممتاز! خلاصه نمی شود و پرورشی هم در کار است که ابعاد جسمی، شخصیتی، روانی، رفتاری و اجتماعی محصلان را در برمی گیرد، به ضعف های جدی این نظام در حوزه مسائل اجتماعی نوجوانان و محصلان پی می بریم.
به هر ترتیب نوجوان باید در دوران بلوغ روش های حفظ سلامتش را بشناسد و بداند چه چیزی بهداشت جسم و روانش را به خطر می اندازد تا بتواند با تهدیدات بیرونی مقابله کند و از نوجوانی اش در مسیر تکامل لذت ببرد. در این دوره تغییرات جسمی و روانی نوجوان سریع است. احساسات، تفکر، رابطه های اجتماعی و منطق وی رشد می کند و از این گذرگاه به شناخت خویش و محیط پیرامون اقدام می کند. این تغییرات ذاتا مقدس هستند و هدایت و کنترل آنها از طریق شناخت مقتضیات دوره بلوغ وی را از گمراهی و گناه و آسیب نجات می دهد.